سلام پدر بنده صرع دارن،صرع کوچک و از سال 1370 به این بیماری دچار شدن اما خوشبختانه با خوردن دارو کنترل میشه و اگر حتی یک شب دارو مصرف نکنن دوباره تشنج می کنن،مشکل بنده با بیماری پدرم نیست چون خوشبختانه قابل کنترل هستش اما عوارضی که این داروها داره زندگی ما رو بهم زده،خود دکترشون بهمون گفته که باعث افسردگی و رفتارهای دیگری مثل شکاکی و عصبانیت و عدم کنترل عصبانیت در پدرم میشه و تنها دارویی هستش که بیماری رو در پدرم کنترل میکنه،اما واقعا دیگه رفتار پدرم از کنترل ما خارج شده،هر چند ماه یکبار سر یه قضیه به ما گیر میده داد و بیداد میکنه و به مادرم میگه باید بری طلاق بگیری،یا مثلا برمی گرده خونه بدو بدو میره ببینه مثلا منو خواهرم مرد غربیه رو راه ندادیم تو خونه!اینا که خودمون باهاش کنار اومدیم اما تو جمع خیلی بهمون بی احترامی میکنه خواهرم استاد دانشگاس،تو جمع پدرم سرش داد میزنه عصبانی میشه هر چی از دهنش میاد میگه ،میگه من نمیتونم خرجشون بدم خیلی چیزای عجیب مثلا میگه عمدا شیر آب رو نمی بندن که پول زیاد بیاد و من ندارم بدمو دیگه هر جا میری از خجالت نمیدونیم چیکار کنیم مثلا خواهرم نیاز مالی به پدرم نداره!پیش روانشناسم بردیم با دعوا و فحش و..به زور بردیم بهشون دارو دادن هر چن خیلی باهامون دعوا کرد و فحش و ناسزا گفت ولی بلاخره بردیم و داروهاشم دادیم اما فایده ی نداره،الان امشب من از استرس خوابم نمی بره چون فردا از نو شروع میشه و داد و بیداد و فحش و...لطفا راهنمایی کنید شما جای من باشید چیکار می کنید بیکار هستم و مجرد و اصلا شرایط ازدواج ندارم که حداقل از اون خونه بیام بیرون